شما الان این‌جا هستید:

چرا امروز میلتون فریدمن وجود ندارد؟

نوشته رابرت سولو

ترجمه سید مسیح میرجعفری


پاسخ من به این سوال دو بخش دارد. اولاً، هیچ دلیلی وجود ندارد که انتظار ظهور میلتون فریدمن دیگری را در هر دو طرف طیف اقتصاد سیاسی داشته باشیم. من گمان می‌کنم که میلتون فریدمنی که ما داشتیم، نتیجهٔ یک تصادف نادر بود.

البته باید گفت: میلتون یک ایدئولوگ بود، یک مومن واقعی که تردید و شک نداشت. تعداد زیادی ایدئولوگ وجود دارد، اما او یک ایدئولوگ مجهز به ذهن بسیار تیز و سریع بود. چیزی که  او را با دیگران متفاوت می‌کرد ،این بود که او یک مناظره کنندهٔ عالی و یک جنگجوی شاد بود: بی امان، قابل پذیرش، تاکتیکی، متقاعدکننده، مخاطب‌پسند و همیشه خندان. (وقتی با هم دعوا می کردیم، او اغلب می گفت:«باب، من تو را نمی فهمم.» منظور او این بود:«چطور می‌تونی اینقدر احمق باشی؟» اما او این را نمی‌گفت.)

این نیمی از تصادف بود. نیم دیگر این بود که زمان برای ظهور فریدمن مناسب بود. بدون شک ریگان و تاچر توانستند از مهارت‌های میلتون به عنوان یک اقتصاددان-ایدئولوگ سود ببرند. اما ریگان و تاچر سوار بر موجی بسیار عمیق‌تر و فراگیرتر جناح راست بودند که ریشه‌های آن در نیروهای اجتماعی عمیق‌تر از ایده‌های صرفاً بازار آزاد نهفته است. (بدون شک شخصیت آن‌ها هم برایشان مهم بود.) ریگان و تاچر بدون تقویت میلتون تقریباً به همان اندازه موفق بودند، اما این ترکیب مطمئناً به میلتون شهرت یک ستاره را داد.

به هر حال، چرا باید میلتون فریدمن دیگری در آینده وجود داشته باشد در حالی که هیچ کسی شبیه او قبلا وجود نداشته است؟ گمان می‌کنم محتمل‌ترین نامزد برای آن نقش در گذشته جی مینارد کینز بود. او نیز بر اساس تمام گزارش‌های معاصران، ذهن فوق‌العاده تیزبین و سریعی داشت و به نظر می‌رسد که در بحث و گفت‌وگو از همان ویژگی‌ها و شادی برخوردار بوده است. اما او  یک تفاوت حیاتی با فریدمن داشت: کینز ایدئولوگ نبود. البته که او مواضع مستحکمی داشت و اعتماد به نفسی بالا داشت، اما کینز از افراط و تفریط اجتناب می‌کرد و اغلب نظر خود را تغییر می‌داد.

 کینز معمولا مورد این انتقاد قرار می‌گرفت که بیش از حد نظر خود را تغییر می‌دهد. یک لطیفه درباره این ماجرا وجود داشت: 12 اقتصاددان در مورد هر موضوع مهمی 13 نظر دارند، زیرا کینز دو نظر خواهد داشت. شما هرگز چنین لطیفه درباره فریدمن نخواهید شنید.

بنابراین کینز نسخهٔ قبلی میلتون فریدمن نبود و شخص دیگری هم به ذهن من نمی‌رسد که چنین ویژگی‌هایی داشته باشد (امیدوارم هیچکس نخواهد از کارل مارکس نام برد، زیرا سؤالات مختلفی را ایجاد می کند.). ناگفته نماند که امروزه اقتصاددانان با استعدادی وجود دارند که می‌خواهند نقشی عمومی ایفا کنند. به نظر من هیچ یک از آنها شباهتی با میلتون فریدمن ندارند.

ثانیاً پاسخ من به این سوال این است که خوشحالم، امروز هیچ میلتون فریدمنی در طیف‌های مختلف سیاسی-اقتصادی وجود ندارد. من فکر می‌کنم میلتون فریدمن‌ برای اقتصاد و جامعه مضر بود. بحث‌های بی‌ثمر با افراط‌گرایان با استعداد، زمان زیادی را تلف می‌کند که می‌توانست به نحو سازنده‌تری صرف شود، چه در تحقیق و چه در بحث درباره مسائل سیاستی به روشی عمل‌گرایانه‌تر. من گمان می‌کنم که چنین بحث‌هایی به روشن شدن مفروضات ضمنی و استدلال‌های مبهم کمک می‌کنند، اما فکر می‌کنم که این یک مزیت کوچک در مقایسه با هزینه‌ی دردسر آن است.

من می دانم که حداقل دربارهٔ برخی از مسائل حل نشدهٔ  تئوری اقتصادی، کجا ایستاده‌ام و چه دیدگاهی دارم، و می‌دانم که حداقل دربارهٔ برخی از مسائل زندهٔ سیاست اقتصادی در کجا ایستاده‌ام. گوش دادن به سخنان تندروها در هر دو طرف این طیف برای من کاری ندارد و گاهی اوقات کار را ساده‌تر می‌کند. من با موقعیت‌هایی مواجه شده‌ام که در آن‌ها شخصی با چنان شدتی به نفع دیدگاه من بحث می‌کند که باعث می‌شود باورهای خودم را زیر سوال ببرم و به دنبال استدلال‌های مخالف بگردم.

اکثر اقتصاددانان متوجه هستند که سؤالات جدی در اقتصاد به ندرت ساده یا شفاف هستند. (منظورم از «جدی»، «جاسازی‌شده در یک موقعیت دنیای واقعی» و همچنین «مهم» است.) ممکن است سوالات جدی در اقتصاد بیش از حد به فرضیات ضمنی یا تأثیرات نادیده گرفته شده، یا ارزش‌های نامشخص بستگی داشته باشد. همه، شاید به جز میلتون فریدمن بعدی، منظور من را می‌دانند.


این مطالب توسط تیم دانشجویی پادکست سکه تهیه شده است و خالی از اشکال نیست، می‌توانید در صورت تمایل در بهبود آن‌ها کمک کنید.

به اشتراک بگذارید

تلگرام
واتس‌اپ
توییتر
فیسبوک
لینکدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *