کمک مالی چیست؟
کمک مالی یا بِیلاوت به وضعیتی گفته میشود که یک کسبوکار، فرد یا دولت، پول یا منابع (که به عنوان تزریق سرمایه شناخته میشود) را به یک کسبوکار ورشکسته ارائه دهند. این اقدامات به منظور جلوگیری از عواقب بالقوۀ سقوطِ کسبوکار به کار گرفته میشود. عواقب شکست خوردن یک کسبوکار شامل ورشکستگی و عدم پرداخت تعهدات مالی (بدهیها) میباشد.
کسبوکارها و دولتها انواع مختلفی از کمکهای مالی را دریافت میکند؛ از جملۀ آنها میتوان به وام، خرید اوراق قرضه، خرید سهام یا تزریق نقدی اشاره کرد. طرفِ دریافتکننده کمکهای مالی ملزم به بازپرداخت تعهداتِ خود در زمان سررسید آنها میباشد. بدین جهت طرفِ دریافتکنندۀ کمکهای مالی بایستی مسئولانه از منابع مالی دریافت شده استفاده کند.
نکات کلیدی:
- کمک مالی تزریق پول به یک کسبوکار یا سازمان است که سقوط آن قریبالوقوع مینماید.
- کمکهای مالی میتواند به صورت وام، اوراق قرضه و پول نقد باشد.
- برخی از وامها دارای بازپرداخت میباشند؛ چه با نرخ بهره، چه بدون آن.
- کمکهای مالی به بنگاههای کلان مقیاس که تاثیری مهم بر اقتصاد دارند تعلق میگیرد نه هر بنگاه در معرض خطر
شرح کمک مالی
کمکهای معمولا تنها یه شرکتها و بنگاههایی تعلق میگیرد که ورشکستگی آنها تاثیرِ شدیدی بر کل اقتصاد داشته باشد و هر بنگاهی که در خطر سقوط باشد را در بر نمیگیرد.
به عنوان مثال، شرکتی که تعداد نیروی کار بسیاری دارد مورد کمک مالی قرار میگیرد، زیرا که اقتصاد تحمل تکانۀ بیکاریِ شدید منبعث از ورشکستگی آن کسبوکار را ندارد. اغلب اوقات، دیگر کسبوکارها وارد عمل میشوند و مالکیت آن بنگاه ضعیف را در دست میگیرند. به این فرایند که شرکتی با ثبات مالی خوب، مسئولیتِ یک بنگاه ضعیف را برعهده بگیرد تصدیگری/تصاحبِ نجاتدهنده (Bailout Takeover) میگویند.
اجازه دادن به شرکتها برای اعلام ورشکستگی میتواند عواقب بسیاری نه تنها برای خودِ شرکت، بلکه کل اقتصاد داشته باشد. در زیر چند دلیل که چرا همواره اجازه به کسبوکارها به منظور اعلام ورشکستگی گزینۀ مطلوب نیست، آورده میشود:
- از دست دادن شغل: اگر یک شرکت سقوط کند و تعداد بسیار زیاد و قابل توجهی شغل از دست برود میتواند اثرات دامنهدار/موجی بر اقتصاد داشته باشد و به کل اقتصاد سرایت کند. افزایش بیکاری میتواند منجر به افتادن میزان مصرف، کاهش درآمدهای مالیاتی و افزایش بار بر شبکههای ایمنی/حمایت اجتماعی باشد.
- بیثباتی اقتصادی: هنگامی که یک کسبوکار بزرگ شکست میخورد، میتواند منجر به بیثباتی اقتصادی شود؛ به ویژه اگر ارتباطهای متعدد و عمیقی با دیگر بخشها و شرکتهای اقتصاد داشته باشد. این درهمتنیدگی میتواند باعث آن شود که به دومینووار بنگاهها و شرکتهای مرتبط نیز به مرز ورشکستگی برسند.
- از دست رفتن اعتماد سرمایهگذاران: اجازه دادن به شکست یک بنگاه میتواند باعث کاهش اعتماد سرمایهگذاران و در نتیجه کاهش قیمت سهام و دوباره کاهش اعتماد سرمایهگذاران باشد. اگر بنگاه اهمیتی اساسی در بازار سهام داشته باشد، میتواند باعث شود که این بیاعتمادی به تمام بازار سرایت کند. این رخداد میتواند تامین مالی دیگر شرکتها را با معضل مواجه کند و اقتصاد را وارد یک مارپیچ نزولی کند.
- عوارض/دردسرهای حقوقی: فرایند مجوز دادن به اعلام ورشکستگی و شکست یک بنگاه میتوان مسائل بغرنج حقوقی ایجاد کند. اگر بنگاه تعهدات بسیار و آشفتهای داشته باشند، سامان دادن به این تعهدات پیچدرپیچ میتواند بسیار سخت باشد. معمولا حل اینگونه مسائل و دعاوی حقوقی میتواند منجر به پیگیریهای قضایی پرهزینه و زمانبر باشد.
به طور کلی با اینکه بعضا مجوز ورشکستگی دادن به یک کسبوکار ضروری و غیرقابل اجتناب مینماید، اما به عنوان آخرین راهحل در نظر گرفته میشود و تلاش بر آن خواهد بود که بنگاه با کمکهای مالی نجات داده شود.
نمونههایی از کمکها مالی
دولت ایالات متحدۀ آمریکا سابقه طولانی در کمکهای مالی دارد و سابقه کمک مالی به سالِ وحشت 1792 بر میگردد. از آن دوران به بعد نیز دولت ایالات متحده کمکهای مالی بسیاری انجام داده است. برای مثال در سال 1989 دولت ایالات متحده کمکهایی به منظور حفظ پساندازها و وامهای کمک مالی به بیمۀ بزرگ American International Group (AIG) انجام داد و این شرکت بیمه بزرگ را نجات داد. فردی مک (Freddie Mac) و فانی می (Fannie Mae) به عنوان شرکتهای مالی ارائه خدمات مالیِ وام مسکن و تعدادی بانک بزرگ در پروژه «بزرگتر از آنکه ورشکست شود (too big to fail)»، به سال بحران مالی 2008، مورد کمک مالی قرار گرفتند. قانون تثبیت اقتصادی در شرایط اضطراری (به اختصار EESA, 2008) ابزار قانونیِ کمک مالی برای کنترل بحران مالی سال 2008 بود که در دستان دولتمردان آمریکایی بود. در طول این سالیان شرکتهای دیگری نظیرِ شرکتِ هواپیمایی لاکهید (Lockheed Aircraft Corporation)، کرایسلر (Chrysler)، جنرال موتورز (General Motors) و یکسری شرکت فعال در صنعت هوایی، از حمایتهای دولتی و سایر کمکهای مالی استفاده کرده اند.
در سال 2010 و در ایرلند، کمکهای مالیای بالغ بر 29 میلیارد یورو را به بانک انگلیس-ایرلند اعطا شد. در مثالهای دیگر میتوان به کره جنوبی در 1997، اندونزی در 1999، برزیل در سالهای 1998 و 2001 و 2002 و آرژانتین در سالهای 2000 و 2001 اشاره کرد.
در پایان شایان به تذکر است که این کمکهای مالی بلاعوض نیستند و کسبوکار دریافتکننده این کمکها متعهد است در سررسید کمکهای مالی خود، اقدام به باز پرداخت بدهیها کند. برای نمونه جنرال موتورز، کرایسلر و AIG تعهدات خود به خزانهداریِ ایالات متحده بازپرداخت کرده اند. البته برای نمونه AIG از راههایی غیر از کمکهای مالی، حمایت شده است که ردگیری این گونه از حمایتها بسیار سختتر است.
همانطور که مشاهده کردید، برنامههای حمایتی مورد اشاره، اشکال مختلفی دارد و به یک صورت نیست. همچنین با گذشت زمان، با اعطای کمک مالی جدید، کتاب رکوردها باز میشود و رکورد بزرگترین کمکهای مالی شکسته میشود. با نظر به تاریخچه کمکهای مالی میتوان روند صعودی آنها را مشاهده کرد.
نجات صنعت مالی
دولت ایالات متحده آمریکا، در سال 2008 و به واسطه بحران مالیِ آن سال، عظیمترین کمکهای مالی تاریخ را ثبت کرد. این برنامه نجات، بزرگترین موسسات مالی در جهان را هدف قرار داد که از سقوط بازار وامهای مسکن و بازار اعتبار متحل ضررهای شدید شده بودند. بانکهای که تعداد فزایندهای وام را به اشخاصی اعطا میکردند که دارای درجه اعتباری پایینی بودند. به این علت که ریسک وامها بالا رفته بود و بسیاری از کسانی که وام دریافته کرده بودند نتوانستند وامهای خود را بازپرداخت کنند و نکول وامهای بسیاری رخ داد، بسیاری از بنگاههای مالی کلان مقیاس با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم کردند.
موسسات مالی مانند Countrywide، Lehman Brothers و Bear Stearns در این دوره به مرز ورشکستگی رسیدند و دولت وارد عمل شد. در 3 اکتبر 2008، جرج دبلیو بوش، رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا، قانون تثبیت اقتصادی در شرایط اضطراری (EESA, 2008) را امضا کرد که به موجب آن برنامۀ حمایت از داراییهای مشکلدار (TARP) به اجرا در آمد. TARP به خزانهداری ایالات متحده مجوز داد تا در حدود 700 میلیارد دلار از داراییهای مشکلدار و مسموم را از دهها موسسه مالی در معرض خطر را از ترازنامه آنها خریداری کند. TARP را بزگترین برنامه کمک مالی تاریخ دانسته اند.
کمک مالی به صنعت خودرو
خودروسازانی مانند کرایسلر و جنرال موتورز نیز در جریان بحران مالی 2008 سقوط کردند. خودروسازان از جوانب مختلف تحت فشار بودند. زیرا در این دوره هم قیمت نسبی بنزین بسیار افزایش داشته است، هم مصرفکنندگان دیگر نمیتوانستند به منظور خرید ماشین از موسسات مالی وام دریافت کنند. افزایش قیمت نسبی بنزین، مشخصا فروش خودروهای بزرگ مانند SUVها که در آمریکا بسیار پرفروش اند را تحت الشعاع قرار داد. در همین دوره مردم دیگر نمیتوانستند به منظور خرید خودرو از بانکها وام بگیرند زیرا که بانکها شرایط اعطای وام را بسیار سختگیرانه کرده بودند و بدین جهت تقاضای خرید خودرو به شدت افت کرد. درحالیکه بنگاههای مالی هدف اصلی سیاستهای حمایتی آن دوران بودند، این دو شرکت خودروسازی مجموعا بالغ بر 63.5 میلیارد دلار کمک مالی از طریق TARP دریافت کردند. در سال 2009، کرایسلر ،که امروز به آن فیات-کرایسلر (FCAU) میگوییم، و جنرال موتورز از مرز ورشکستگی خارج شدند و امروزه از بزرگترین تولیدکنندههای خودرو در جهان میباشند. تا آوریل 2021 خزانهداری ایالات متحده 377 میلیارد دلار از 443 میلیارد دلار کمک مالی اعطایی خود را بازپسگرفته بود. کرایسلر و جنرال موتورز، وامهای دریافتی خود را سالها زودتر از تاریخ سررسید آن بازپرداخت کردند. در نهایت خرانهداری آمریکا، مجموعا در حدود 66 میلیارد دلار از کمکهای مالی را حذف کرد. مشخصا آنهایی که از کاهش ارزش سهام زیان دیده بودند. چرا باید ]در شرایط بحرانی[ یک شرکت را کمک مالی کرد؟اگر یک شرکت با مشکلات مالی شدیدی که ادامۀ بقا آن را تهدید میکنند، مانند افزایش بدهیها، کاهش درآمد یا رکود ناگهانی بازار، ممکن از نیاز به کمک مالی داشته باشد. کمک مالی میتواند به بازآرایی فرایندهای مالی شرکت از جمله تجدید ساختار عملیات و بازپرداخت بدهیها کمک کند. در کنار آن در کوتاه مدت میتواند باعث ادامه یافتن فعالیت شرکت بشود. معمولا یک شرکت زمانی کمک مالی دریافت میکند که ورشکسته شدن آن تاثیری گسترده و عمیق بر اقتصاد داشته باشد. مزایای کمک مالی آن است که میتواند به نجات یک شرکت یا صنعت بیانجامد و باعث ثبات در بازار کار و کل اقتصاد شود. این مزیت مخصوصا زمانی اهمیت دارد که سقوط یک شرکت تاثیری موجی/دومینووار بر کل اقتصاد داشته باشد و ورشکسته شدن یک کسبوکار، بسیاری بنگاه/صنعت دیگر را تحت الشعاع قرار دهد. خطرات کمک مالی چیست؟از خطرات احتمالی یک برنامۀ کمک مالی میتوان به کژمنشی (Moral Hazard) اشاره کرد؛ اگر بنگاهها بدانند که تضمینی، در هنگام بحران مورد حمایت دولتی قرار خواهند گرفت، احتمال دارد پیش از حد بیپروا و پرریسک عمل کنند. خطر دیگر معطوف به مالیاتدهندگان و سرمایهگذاران است که احتمال دارد بدون آنکه خود خبر داشته باشند، متحمل هزینههای سوءمدیریت شرکت شوند و مجبور به بازپرداخت بدهیهای موجود در ترازنامه بنگاه در معرض خطر. شرایط کمک مالی چیست؟شرایط کمک مالی مورد به مورد متفاوت خواهد بود. معمولا الزاماتی برای شرکت مورد حمایت در نظر گرفته میشود، مانند بازآرایی ساختار مالی شرکت یا تغییر ترکیب هیئت مدیرۀ آن. شاید کمک مالی مشروط بر برخی اصلاحات در سازمان شرکت مانند اعمال محدودیت در جبرات خسارتهای ناشی از عملیاتهای اجرایی، محدودیت سقف بدهی و افزایش نظارت و پاسخگویی باشد. این اقدامات به منظور اطمینان از اینکه شرکت در آینده میتواند به بازپرداخت بدهیها بپردازد صورت میپزیرد. در یک کلامکمک مالی به شرایطی اطلاق میشود که یک شخص ثالث- بنگاه، فرد یا دولت- برای نجات یک کسبوکار با ارائه سرمایه، اعتبار یا سایر انواع حمایت مالی، وارد عمل شود. کمک مالی معمولا زمانی اعمال میشود که مجوز ورشکستگی دادن به یک بنگاه باعث سرایت بحران به دیگر بخشهای اقتصاد و افزایش ریسک سیستماتیک بشود. علاوه بر دولت، سایر شرکتها، افراد یا سازمانهای غیرانتفاعی نیز میتوانند وارد عمل شوند. کمک مالی منحصر در حمایتهای دولتی نیست. وقتی یک شرکت تحت حمایت مالی قرار میگیرد معمولا با تغییر هیئت مدیره و تغییره ساختار بدهی مواجه میشود. همچنین ممکن است شرکت به فروش گذاشته شود. بدین جهت احتمال دارد سرمایهگذاران (مشخصا سرمایهگذاران خرد)، از یک کمک مالی منتفع نشوند.
این مطالب توسط تیم دانشجویی پادکست سکه تهیه شده است و خالی از اشکال نیست، میتوانید در صورت تمایل در بهبود آنها کمک کنید.