براساس کتاب اقتصاد کلان نوشته گرگوری منکیو
حتماً تا به حال درباره کسری تجاری کشور خودمان و دیگر کشورها شنیدهاید. کسری تجاری زمانی رخ میدهد که واردات کالا و خدمات یک کشور از صادرات آن بیشتر شود. به عبارت دیگر، به این معناست که کشور بیشتر از اینکه به آنها بفروشد، از سایر کشورها خرید میکند.
از آنجایی که اسم کسری ما را یاد کمبود میاندازد و کمبود هم حس بدی دارد شاید فکر کنید کسری تجاری یک مشکل در اقتصاد کشورهاست و هر کشوری که به این بیماری دچار بشود باید درمانی پیدا کند تا زودتر از شر آن خلاص شود. بگذارید پاسخ اینکه کسری تجاری یک بیماری است یا نه؟ را با یک قصه بدهیم. قصه دونالد ترامپ و تعرفههای تجاری.
در سال ۲۰۱۶، همزمان با غروب خورشید سیاستهای تجاری متعارف، چهره جدیدی در افق سیاست آمریکا طلوع کرد: دونالد ترامپ. ترامپ سوار بر موج احساسات پوپولیستی و ملیگرایانه، ملت را با وعدههای جسورانه خود برای احیای اقتصاد آمریکا مجذوب کرد. در میان بسیاری از تعهدات او، یکی از آنها برجسته بود: پرداختن به کسری تجاری مداوم، که به ادعای او دلیلی بر سوء استفاده از آمریکا توسط سایر کشورها است.
پیام ترامپ در میان بسیاری از آمریکاییها، به ویژه صنایعی که از رقابت جهانی آسیب دیده بودند، طنینانداز شد. او از توافقهای تجاری گذشته به عنوان معاملاتی صحبت کرد که منافع آمریکا را تضعیف میکرد و قول داد که در مورد آنها دوباره مذاکره کند و «آمریکا را در پیشانی عالم» قرار دهد.
زمانی که ترامپ به قدرت رسید، اقدامی سریع و قاطع انجام داد. او در سال ۲۰۱۸ از مجموعهای از تعرفهها بر روی طیف گسترده ای از کالاهای خارجی، از پنلهای خورشیدی و ماشین لباسشویی گرفته تا فولاد و آلومینیوم، رونمایی کرد. او با تکیه بر قوانینی که به ندرت استفاده میشود، این تعرفهها را بر اساس «امنیت ملی» توجیه کرد، حرکتی که از زمان رئیس جمهور هربرت هوور و قانون تعرفه اسموت هاولی در سال ۱۹۳۰ مشاهده نشده بود.
واکنش شرکای تجاری آمریکا فوری و شدید بود. کشورهایی مانند کانادا، مکزیک، چین، هند و اتحادیه اروپا با اعمال تعرفههای خود بر محصولات آمریکایی تلافی کردند و زمینه را برای یک درگیری تجاری جهانی فراهم کردند. علیرغم اقدامات جسورانه، نشانههای اولیه نشان میداد که تعرفه ها اثرات مطلوبی را نداشتند. کسری تجاری که ترامپ قول کاهش آن را داده بود، از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ سرسختانه در ۲.۹ درصد تولید ناخالص داخلی بدون تغییر باقی ماند.
با این حال، حجم تجارت شروع به کاهش کرد. صادرات آمریکا از ۱۲.۱ درصد تولید ناخالص داخلی به ۱۱.۷ درصد کاهش یافت، در حالی که واردات نیز از ۱۵.۰ درصد به ۱۴.۶ درصد کاهش یافت. افزایش موانع تجاری باعث کاهش فعالیت تجاری شد، اما نه خود تراز تجاری. اقتصاددانان مشاهده کردند که تعرفهها در کنار اقدامات تلافیجویانه باعث کاهش قابل توجه واردات و صادرات شد.
یک مطالعه برجسته به بررسی تأثیرات اقتصادی تعرفههای ترامپ پرداخت و نتایج متفاوتی را نشان داد. مصرفکنندگان و شرکتهای آمریکایی که به واردات متکی بودند با زیان ۵۱ میلیارد دلاری معادل ۰.۲۷ درصد تولید ناخالص داخلی مواجه شدند. در همین حال، تولیدکنندگان داخلی از کاهش رقابت خارجی بهرهمند شدند و دولت درآمد اضافی از تعرفهها جمعآوری کرد. وقتی همه چیز گفته شد و انجام شد، زیان اقتصادی خالص ۷.۲ میلیارد دلار یا ۰.۰۴ درصد تولید ناخالص داخلی برآورد شد.
اما لایه دیگری در این داستان وجود داشت، لایهای که با چشم انداز سیاسی در هم آمیخت. به نظر میرسد که تعرفه ها از نظر استراتژیک هدف گذاری شدهاند. به نظر میرسید که صنایع در مناطق رقابتی سیاسی، جایی که توازن بین رأیدهندگان جمهوریخواه و دموکرات تقریباً یکنواخت بود، بیشترین سود را از اقدامات حمایتی میبردند. در مقابل، تعرفههای تلافیجویانه اعمالشده توسط سایر کشورها به طور نامتناسبی بر صنایع در شهرستانهای شدیداً جمهوریخواه تأثیر گذاشت و به سنگرهای دموکراتها نسبتاً آسیب نرساند. این الگو نشان میدهد که استراتژی تعرفهای ترامپ نه تنها تحت تأثیر ملاحظات اقتصادی، بلکه تحت تأثیر محاسبات سیاسی نیز قرار گرفته است.
بنابراین، داستان تعرفه های ترامپ یکی از جاهطلبیهای جسورانه و پیامدهای غیرمنتظره است، جایی که پیگیری حمایتگرایی اقتصادی با واقعیت های تجارت جهانی و رقص پیچیده سیاست آمریکا تلاقی میکند. در مقابل اقتصاددانها پیشنهاد میکنند که کسری تجاری تصویر کاملی از یک اقتصاد ارائه نمیدهد و نتیجه طبیعی پویاییهای اقتصاد است.
در قسمت ۵۰ پادکست سکه با حضور محمد قاسمی، او از این گفت که آیا ایران میتواند بدون تجارت با خارج راه تحول را پیش بگیرد؟
این مطالب توسط تیم دانشجویی پادکست سکه تهیه شده است و خالی از اشکال نیست، میتوانید در صورت تمایل در بهبود آنها کمک کنید.