سه دوره نابرابری جهانی، ۱۸۲۰-۲۰۲۰ با تمرکز بر سی سال گذشته
ارائه برانکو میلانوویچ در مدرسه زمستانه فقر و نابرابری دانشگاه تهران
به قلم: سید امیرحسین هاشمی
پرفسور میلانوویچ به عنوان یکی از مشهورترین اقتصاددانانی که بر روی نابرابری پژوهش و تحقیق میکند در پژوهشی (۲۰۲۳) با عنوان: «سه دورۀ نابرابری جهانی؛ ۱۸۲۰-۲۰۲۰ با تمرکز بر ۳۰سال اخیر» به بررسی و شرحی از شرایط نابرابری در بازه مورد اشاره پرداخته است. در ارائۀ پایانیِ اولین روز از مدرسه زمستانه فقر و نابرابری دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران برگزار شده است، دکتر میلانوویچ به شرح این مقالۀ خود پرداخت. در ادامه گزارشی از این ارائه را خواهید خواند.
در این مقاله بر دو نوع از نابرابری تاکید شده است. یک نابرابری در سطح جهانی[۱] (میان کشورها) و دیگر نابرابری درون کشورها[۲]. مولف به بررسی این دو نوع از نابرابری و شرایط آن در هرکدام از سه دوره مورد اشاره میپردازد.
در دورۀ اول (۱۸۲۰-۱۹۵۰) به علت وقوع انقلاب صنعتی و رشدِ سریعِ معدودی از کشورها به ویژه کشورهای غربی، یک واگرایی درآمدی عمده در جهان به وجود آمده است که این سبب افزایش ضریب جینی[۳] جهانی از عددی در حدود بازه ۰.۵ به ۰.۶۲ در آغاز جنگجهانی اول و ۰.۶۵ در پایان این دوره شده است. در این دوره از زمان هم نابرابری در سطح جهانی افزایش داشته است، هم نابرابری در درون جوامع.
در دوره دوم که در طول نیمۀ دوم قرن ۲۰ را شامل میشود، نابرابریِ جهانی در سطوح ۰.۶۷ و ۰.۷ از ضریب جینی در نوسان بوده است (در پایان دوره ضریب جینی به حدود ۰.۷ افزایش یافته است). اما نکته قابل توجه در این دوره کاهش محسوس نابرابری در دورن کشورهاست که علت آن را میتوان در سیاستهای مترقی[۴]، جنبشهای سیاسی برابریخواهانه، بسط دولت رفاهها و مالیاتهای تصاعدی یافت.
در دوره سوم که از حدود اول قرن ۲۱ شاهد آن بودهایم، با خیزش چین و دیگر کشورهای آسیاسی، به طرز شگفتآوری، نابرابری در سطح جهانی کاهش یافته است. در این دوره کشورهای مختلفی از جمله چین، چاد و بسیاری کشور دیگر، جبران مافات کرده و با سرعتی خیرهکننده فاصله خود با کشورهای غربی را کم کرده اند.[۵] (نمودار۱ و ۲) از میان این کشورها، چین هم به علت جمعیت بسیار زیاد، بالغ بر ۲۰-۲۵ درصد از جمعیت کل جهان، و رشد مستمر و سریع، مهمترین عامل اثرگذار در کاهش میزان نابرابری در سطح جهانی بوده است. در این دوره زمانی با ساخته شدن طبقه متوسطِ نوظهور آسیاسی و ساخت یک «طبقه متوسط جهانی» با میانۀ درآمدی ۳۶۰۰ دلارِ PPP در سال ۲۰۱۸ شد. البته شایان به ذکر است که نابرابری همچنان در میان کشورهای ثروتمند و کشورهای نوظهور وجود دارد. برای مثال، میانۀ درآمدی کشورهای هسته/مرکز (طبق تعریف: ژاپن، کرهجنوبی، آمریکا، انگلیس و دیگر کشورهای OECD) معادل یک درصد ثروتمند کشورهای پیرامون میباشد. (نمودار۳)
این مقاله نشان میدهد که جهانیسازی که باعث رشد سریع در سطح جهان به ویژه کشورهای آسیاسی و چین شده است، مهمترین عاملی است که کاهش ضریب جینی در سطح جهانی در بازه پسا ۲۰۰۰ میلادی را نمایندگی میکند. در آغاز این دوره، ضریب جینی جهانی در همسایگی ۰.۷ بوده است، اما در یک بازه کوتاه و ۱۸ساله، به عدد ۰.۶ کاهش یافته است. البته در این دوره زمانی، نابرابری در درون کشورها نیز افزایش داشته است.
در این ارائه، دکتر میلانوویچ بخشهایی از مقاله را بررسی نکردند و علاوه بر مقاله، اندکی به بررسی دیتای ایران پرداختند و نشان دادند که در سالیان گذشته، عدم رشد مناسب اقتصادی ایران، باعث شده است اندکی نسبت به ترندها و روندهای موجود که در بالا مختصری از شرح آنها آمده است، واگرا شود و نتواند جایگاه آحاد مردم را نسبت به دیگر کشورهای دنیا در رتبه بالاتری قرار بدهد.
در پایان جلسه، سه سوال از ارائهدهنده پرسیده شد که شرح آنها در ادامه خواهد آمد.
اولین سوال نگاه به آینده داشت. بر اساس ارائه و مقالۀ مورد بحث، رشد چشمگیر چین در حدود ۲۰سال گذشته، مهمترین عامل در کاهش نابرابری در سطح جهان بوده است. به علت آنکه چین دیگر جزو کشورهای فقیر محسوب نمیشود و طبقه متوسط آن را میتوان نمایندهای از طبقه متوسط جهانی دانست (و افزایش درآمد ایشان دیگر تاثیری جدی در ضریب جینی جهانی ندارد) و چشمانداز رشد اقتصادی چین به مانند گذشته تصاعدی نیست و انتظار درصد رشدهای بسیار کمتر از روند رشد سالانه حدود ۸درصد معقول به نظر میرسد، در آینده هند میتواند نقش چین در کاهش نابرابری را ایفا کند[۶] و با رشد اقتصادی خود و کاهش تعداد فقرا، میزان نابرابری در سطح جهان را کاهش دهد؟
در پاسخ به این سوال، استاد اقتصاد دانشگاه شهر نیویورک ضمن تشکر از این سوال بجا و مهم، اشاره داشت علیرغم عدم اطمینان در مورد اتفاقهایی که در آینده رخ خواهد داد اذعان داشت علاوهبر هند که به احتمال قوی اگر بتواند رشد اقتصادی بلندمدت و پایداری داشته باشد یک رانه مهم در کاهش بیشتر نابرابری جهانی خواهد بود، کشورهای آفریقایی نیز میتوانند یک نقش اساسی در آینده داشته باشند. آفریقا علاوهبر دارا بودن جمعیت بسیار زیاد، یکی از فقیرترین مناطق جهان است که اگر بتواند به رشد مستمر و سریعی برسد، میتواند در کاهش شاخصهای نابرابری جهانی اثرگذار باشد.
سوالِ دیگری پرسیده شد: بخش قابل توجهی از مقاله درباره ارتباط ترندهای جهانی شدن و نابرابری است. با ظهور ترامپ و ترامپیسم و شروع سیاستهای انزواطلبی به نظر میآمد که مسیر جهانیسازی دچار تغییراتی شد. بعد از شوک کوویید نیز به نظر میآید اقتصاد به سمت منطقهای شدن رفته. به نظر شما تاثیر این روندها بر نابرابری جهانی چیست؟
این پژوهشگر ارشد بانک جهانی به اهمیت سوال اذعان میکند و اشاره میکند برای نمونه سیاستهای بایدن در قبال چین و کلا تجارت خارجی نیز ادامه سیاستهای انزواطلبانه ترامپ است و این روند به صورت مشخص میتواند این دو دهه کاهش در نابرابری را معکوس کند. همانظور که در مقاله اشاره شده است، ستیز سیاسی/اقتصادی میان چین و آمریکا، اثرات مهم همهگیری کووید-۱۹ در ساختارهای جهانی و جنگ روسیه و اوکراین از اساسیترین متغیرهایی است که آینده نابرابری در سطح جهانی را شکل میدهند. بر اساس ماهیت نامقدر، شرایط آینده با عدم اطمینان همراه خواهد بود. در پایان این محقق بیان داشت پاسخ به این سوال را باید از سیاست پرسید!
در پایان، در یک سوال پرسیده شده بود که: «به چه علت باید به نابرابری در سطح جهانی توجه کرد در حالیکه نابرابری در درون کشورها موجود است؟ به بیان دیگر چرا باید دلواپس جهان بود با اینکه در خانه نابرابری موجود است؟»
دکتر میلانوویچ اشاره کرد که بسیاری این سوال را از ایشان میپرسند و در جواب به آنها علاوهبر جوابهایی که مبنی بر انساندوستی نوع بشر و کلان ایدههای فلسفی است، میتوان به نحوی پاسخ داد که کاهش نابرابری در سطح جهانی میتواند آرمغانآور جهانی آرامتر و تاحدی آغشته به صلح باشد.
[۱] Global inequality
[۲] Within-national
[۳] به صورت مختصر، این ضریب میزان نابرابری درآمدی را نشان میدهد و میزانی در میان ۰ و ۱ را اختیار میکند. این شاخص هرچه به ۱ نزدیک باشد، نشان از نابرابری بیشتر است، و هرچه به صفر نزدیک باشد، نشان از نابرابری کمتر است.
[۴] Progressive
[۵] Catch up
[۶] همانطور که در مقاله مورد بحث اشاره شده است، رشد اقتصادی چین باعث شده است میزان فقرا در کشورهایی مانند هند، برزیل و نیجریه و… افزایش یابد. (براساس تعریف فقر به عنوان شاخصی نسبی و نه مطلق. یعنی همواره درصدی از جامعه جهانی را فقیر محسوب خواهیم کرد و اگر گروهی از فقر نجات یابند به گروههای درآمدی بالاتر بروند، گروهی دیگر جایگزین آنها خواهند شد. در بسیاری از کشورها که تور حمایتی قویای برای فقرا وجود دارد و سیاستهای حمایتی بسیاری وجود دارد، با تعریف فقر به این صورت، دولت همواره مسئولیت دارد از گروههایی از جامعه حمایت کند. برای فهم بیشتر این موضوع، اندکی به مفهوم دهکهای درآمدی فکر کنید.