به قلم: نوید خیرخواه
در اپیزود ۴۶ میزبان دکتر هادی صالحی اصفهانی بودیم. در این گفتوگو دکتر صالحی به مقاله «صادرات نفت و اقتصاد ایران» اشاره کرد. در این بخش از مجله سکه سعی میکنیم خلاصهای از این مقاله را ارائه کنیم.
صادرات نفت و اقتصاد ایران گفتاری است بر ارتباط میزان فروش نفت و رشد اقتصادی در ایران که به همت دکتر هادی صالحی اصفهانی، دکتر هاشم پسران، کامیار محدث و با همکاری دکترعلی سرزعیم تهیه شد. این مقاله، الگوی نظری جدید برای مطالعه نقش درآمد نفت در اقتصاد کلان یک کشور صادرکننده عمده مثل ایران، تبیین و نتایج برآورد آماری آن را با دادههای اقتصاد ایران ارائه میکند.
این الگو برخی از کاستیهای مدلهای گذشته را برطرف میکند و اجازه میدهد تا آثار کوتاه مدت و بلند مدت متغیرهای کلان دقیقتر تفکیک و برآورد شوند. به خصوص، در این الگو نفت را به عنوان یک منبع درآمد مستمر و درازمدت ارز در نظر گرفته میشود و در قسمت تجربی کار از دادههای فصلی و الگوی تصحیح خطای برداری با متغیرهای برونزا استفاده میشود.
الگوی نظری ما معادله ای به دست میدهد که درآمد نفت، رشد تکنولوژی، نرخ واقعی ارز و عوامل دیگر را به تولید کل اقتصاد مربوط میکند. یک دستاورد مهم الگوی مذکور این است که با اطمینان زیاد مشخص میکند که رشد درآمد نفت همواره با افزایش تولید در ایران همراه بوده است. دو نتیجه دیگر الگو، اشاره به کاستیهای چشمگیری در اقتصاد ایران دارند.
نخست آنکه تورم بالا در چند دهه گذشته، نشانه ضعفهای مهمی در نهادها و روند سیاستگذاری در کشور بوده که امکان استفاده مطلوب از درآمد نفت و کارایی سرمایهگذاری را به شدت کاهش داده است. دوم آنکه بسته بودن و توسعهنیافتگی نسبی بازارهای سرمایه و پول در ایران، اقتصاد را در مقابل تکانههای داخلی و خارجی آسیبپذیر کرده و عدم ایفای نقش ضربهگیر از سوی این بازارها موجب شده تا تکانههای مثبت و منفی نفت، اثر مستقیم خود را در نوسانات درآمد آحاد اقتصادی منعکس کنند. ایجاد صندوق ذخیره ارزی میتوانست تا حدودی این مشکل را جبران کند، ولی به نظر میرسد نحوه استفاده و برداشت از این صندوق، کارکرد آن را عملاً مختل کرده است.
مقدمه
در چندین دهه گذشته نقش نفت در اقتصاد و سیاست ایران موضوع بحثهای گسترده و مهمی بوده است. در یک سوی این بحثها دیده غالب این است که نفت منابع مالی چشمگیری را برای مصرف و سرمایهگذاری در ایران به ارمغان آورده و در مقایسه با آنچه که بدون نفت احتمالاً اتفاق میافتاد، امکان رشد سریعتری را هم برای درآمد ملی و هم برای مصرف فراهم کرده است. در سوی دیگر، برخی معتقدند که ضعفهای ساختاری و نهادینه جامعه ایران موانعی برای استفاده مناسب از پتانسیل درآمدهای نفتی ایجاد و بعضاً رانتهای نفتی آن ضعفها را تشدید کرده است.
در نتیجه در حالی که درآمد نفت از بعضی جهات به مصرف و تولید در ایران کمک کرده، از جهات دیگر باعث عقبماندگی اقتصادی و سیاسی شده است. گروهی از هواداران این دیدگاه معتقدند که با کوشش جهتجبرانِ ضعفهای ساختاری و اتخاذ سیاستهای مناسب میتوان اثر مثبت نفت بر اقتصاد ایران را تقویت کرد. ولی عده زیادی هم مشکل اصلی را وجود رانتهای نفتی میدانند. به نظر آنها، نفت در مجموع بلای بزرگی برای ایران بوده است.
به خصوص، وجود منابع نفتی قدرت های استعماری را به منطقه کشانده و انگیزه آنها را برای تسلط بر ایران تقویت کرده است. در گذشته این قدرت ها موفق شدهاند یا بسیاری از دولتمردان ایران را تحت نفوذ خود درآورند یا در مقابل کسانی که سعی در اعتلای کشور داشتهاند، سدهای بزرگی ایجاد کنند. به عقیده هواداران این دیدگاه، درآمدهای نفتی به شیوه های دیگری نیز نیروهای مولد کشور را از تلاش لازم برای توسعه صنعتی بازداشته است. مثلاً این درآمدها توجه دولت و بخش خصوصی را بیش از حد از تولید دور و به واردات معطوف کرده است. از آن مهمتر، در بعضی دوره ها درگیری بین گروههای اجتماعی و سیاسی مختلف برای تصرف سهم بزرگتری از این رانت عظیم بالا گرفته و هزینههای زیادی را به اقتصاد کشور تحمیل کرده است. در بعضی دورههای دیگر هم عدهای معدود توانستهاند کنترل رانتهای نفتی را در دست گرفته و از آن طریق انحصار قدرت و استمرار دیکتاتوری را برای خود محقق سازند.
با وجود اهمیت فوقالعاده نفت در اقتصاد ایران، متأسفانه بیشتر بحثهای مربوط به آن در سطح نظری باقی مانده و کمتر مورد بررسیهای موشکافانه تجربی قرار گرفته است. اشارههایی هم که در این بحثها به نتایج تجربی شده، معمولاً بر اساس تحقیقات مقایسهای بین کشورهای نفتخیز و غیرنفتخیز بوده است که ارزیابیهای بسیار متفاوتی را از اثر نفت بر اقتصاد به دست میدهند . یک سری از این تحقیقات که به ادبیات »بلای منابع« مشهور شدهاند، بر اساس تخمهاییین که معمولاً با دادههای مقطعی انجام میشود، ادعا میکنند که وجود منابع سرشار طبیعی در یک کشور باعث کندی رشد اقتصادی و سیاسی آن میشود.١ اما یک رشته تحقیقات دیگر که اغلب از ترکیب دادههای زمانی و مقطعی استفاده کردهاند، این نتیجه را رد میکنند.٢ گروه سوم تحقیقات نیز که آثار منفی منابع طبیعی را نشان میدهند، بر «بیماری هلندی» تأکید دارند که معمولاً در اثر رشد چشمگیر، ولی نسبتاً کوتاه مدت درآمد یک منبع طبیعی به وجود میآید و مطابقت چندانی با شرایط ایران ندارد.
در هر صورت، به نظر میرسد تأثیر منابع طبیعی بر عملکرد اقتصاد رابطهای خطی و ساده نیست و به شرایط خاص اقتصادی و سیاسی کشور مورد نظر بستگی دارد. از اینرو ضروری است رابطه درآمد نفت و متغیرهای اقتصادی در شرایط ایران، جداگانه و با دقت نظر بررسی شود. آیا واقعاً نفت برای اقتصاد ایران بلا بوده و هرچه درآمد نفت افزایش یافته، اقتصاد در مجموع آسیب دیده است؟
یافتن جوابی قانعکننده برای قسمت اول این سؤال بسیار دشوار است، چون راه ساده ای وجود ندارد تا با روشهای تجربی مشخص کنیم که اگر نفت نبود، وضع زندگی در کشوری با مشخصات جغرافیایی و تاریخی ایران چگونه میشد، زیرا بدیل خاصی از این دست وجود ندارد. اما برای پاسخ به قسمت دوم سؤال امکان بیشتری هست و از نظر عملی نیز کاربرد مهمتری دارد. باید توجه کرد که به هر حال ایران، صاحب منابع نفتی و گازی عمده ای است که حدود یک قرن بهره برداری شده و احتمالاً حدود یک قرن دیگر هم قابل بهره برداری خواهد بود. بنابراین سؤال مهم در حال حاضر این است که تا چه اندازه افزایش درآمد نفت روی عملکرد اقتصاد تأثیر میگذارد و سمت و سوی این تأثیرگذاری به چه صورت است؟ اگر این اثر در مجموع منفی باشد، باید شاهد افت درآمد ناخالص داخلی پس از یک دوره بلند مدت رشد درآمد نفت باشیم. در این صورت، روشن است که باید از سرمایهگذاری در توسعه صنعت نفت دست بشوییم. ولی اگر اثر مذکور مثبت باشد، باید از بالارفتن درآمد نفت استقبال کرد و روی بهرهبرداری مؤثرتر از این منبع تأکید نمود.
برای سنجش اثر صادرات نفت بر کل اقتصاد، باید این اثر را از نقش عوامل دیگر که بر تولید تأثیر گذارند جدا در نظر گیریم، مثلاً رشد تکنولوژی در دنیا در بلند مدت به طرق مختلف به بازدهی تولید در ایران کمک میکند و در عین حال بر قیمت نفت در بازار جهانی تأثیر میگذارد. از این جهت، اگر اثر رشد تکنولوژی را در محاسبات خودمنظور نکنیم، احتمالاً قسمتی از آن در اثر درآمد نفت منعکس خواهد شد و اندازه گیری ما را مخدوش خواهد کرد. البته باید نقش بعضی نهادها و سیاستهای اقتصادی را که جدا از درآمد نفت بر کارکرد اقتصاد اثر میگذارند، تا حد ممکن در نظر گرفت. البته اندازهگیری اثراتی از این دست، خود یافتهای مهم است که به درک بهتر ماهیت اقتصاد ایران و سیاستهای مناسب برای رشد سریعتر آن کمک میکند.
یک الگوی اقتصادسنجی جدید برای ایران
با توجه به نکات فوق، اخیراً در زمینه اقتصاد کلان در ایران پژوهشی را انجام دادهایم که نتایج آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. تخمین الگوهای کلان اقتصاد ایران البته کار تازهای نیست و شروع آن حداقل به سال ١٣۵٠ برمیگردد. به خصوص در دو دهه گذشته الگوهای متعددی تعریف و برآورد شدهاند، ولی در هیچکدام درآمد نفت با روشی سیستماتیک وارد نمیشود که بتوان به راحتی اثر آن را از بقیه عوامل جدا و تفسیر کرد. در واقع آنچه این تحقیق را از مطالعات قبلی متمایز میکند، استفاده از یک الگوی جدید است که نقش درآمد نفت را در یک کشور صادرکننده عمده مثل ایران از نظر تئوریک تبیین میکند و اجازه میدهد که نتایج تجربی معادلات را با اطمینان بیشتری سنجیده و تفسیر کنیم. یک جنبه مهم این الگو، درنظرگرفتن نفت به عنوان یک منبع درآمد مستمر درازمدت ارز است که در الگوهای گذشته نادیده گرفته شده است. این الگو شامل معادلات معمولِ اقتصاد کلانِ مربوط به حجم پول، تورم و نرخ ارز نیز میشود تا تصویر جامعتری از اقتصاد کلان ایران به دست دهد.
نتیجهگیری
الگوی اقتصاد کلانی که در این مقاله برای اقتصاد ایران معرفی و بررسی شد، چند مزیت عمده بر الگوهای پیشین دارد. نخست اینکه بر اساس تئوریکی استوار است که با توجه به مشخصات مهم اقتصاد ایران ساخته شده است. دوم اینکه در تخمین الگو از دادههای فصلی و روش تصحیح خطای برداری استفاده شده است که اجازه میدهند روابط بلند مدت و پویش کوتاه مدت سیستم بهتر مشخص شده و دقیقتر برآورد شود. نتایج تجربی الگو، ساختار نظری آن را تأیید کرده و به اطمینان ما به نتایج به دستآمده کمک میکند.
دستاورد الگوی مذکور این است که با اطمینان زیاد مشخص میکند که رشد درآمد نفت همواره با افزایش تولید در ایران همراه بوده است. حتی اگر وجود نفت مشکلی برای ساختار اقتصادی یا سیاسی ایران باشد، میتوان ادعا کرد که در درازمدت، افزایش درآمد نفت همواره روی تولید کل اقتصاد ایران اثر مثبت داشته است.
دو نتیجه دیگر مهم الگو، اشاره به کاستیهای چشمگیر در اقتصاد ایران دارند. نخست آنکه تورم بالا در چند دهه گذشته، نشانه ضعفهای مهمی در نهادها و روند سیاست گذاری در کشور بوده که امکان استفاده مطلوب از درآمد نفت و کارایی سرمایهگذاری را به شدت کاهش داده است. دوم آنکه بستهبودن و توسعهنیافتگی نسبی بازارهای سرمایه و پول در ایران، اقتصاد را در مقابل تکانههای داخلی و خارجی آسیبپذیر کرده و عدم ایفای نقش ضربهگیر از سوی این بازارها موجب شده تا تکانههای مثبت و منفی نفت، اثر مستقیم خود را در نوسانات درآمد آحاد اقتصادی منعکس کنند. ایجاد صندوق ذخیره ارزی میتوانست تا حدودی این مشکل را جبران کند، ولی به نظر میرسد که نحوه استفاده و برداشت از این صندوق، کارکرد آن را عملاً مختل کرده است. پژوهش انجام شده در این مقاله را میتوان به طرق مختلف توسعه داد. در الگوی حاضر، ارتباط اقتصاد ایران با خارج فقط از طریق صادرات نفت و تولید واقعی شرکای تجاری در نظر گرفته شده است، حال آنکه کانال های دیگری همچون انتقال سرمایه مالی و انسانی نیز برای سرایت تکانهها و تأثیر متقابل وجود دارد. قدم دیگری که میتواند درک وسیعتری از تعامل اقتصاد ایران با بقیه دنیا ایجاد کند، مرتبط کردن الگوی تولید نفت در ایران با الگوهای اقتصاد جهانی مثل الگوی دیز و همکاران (٢٠٠٧) است.
این مطالب توسط تیم دانشجویی پادکست سکه تهیه شده است و خالی از اشکال نیست، میتوانید در صورت تمایل در بهبود آنها کمک کنید.