به قلم: سید مسیح میرجعفری
احتمالاً شما هم تا به حال دو اصطلاح «لیبرالیسم» و «لیبرتارینیسم» را شنیدهاید. اگر قسمت ۱۱ پادکست نیمسکه را هم شنیده باشید این دو اصطلاح چندباری به گوشتان خورده است. لیبرالیسم چیست و متفکران لیبرال چه کسانی هستند؟ و این اندیشهها در کجای تاریخ نقشآفرینی کردهاند؟ همین سوالات را میتوان درباره لیبرتارینیسم نیز مطرح کرد. این دو واژه بسیار شبیه هم هستند، اما نباید تفاوتهای این دو گروه را از یاد برد. در این مطلب کوتاه در مجله سکه سعی کردیم که به این سوالات پاسخ دهیم و تفاوت میان این دو گروه را برای شما روشن سازیم.
یک نمای کلی:
لیبرالیسم و لیبرتارینیسم هر دو فلسفههای سیاسیای هستند که در برخی اصول مشترکاند اما تفاوتهای مشخصی نیز دارند. در اینجا یک نمای کلی از ویژگیهای کلیدی آنها برای شما بیان میکنیم.
لیبرالیسم:
لیبرالیسم یک ایدئولوژی سیاسی است که بر حقوق فردی، آزادی شخصی و دخالت محدود دولت در امور اقتصادی و اجتماعی تاکید دارد. به دنبال حمایت از آزادیهای مدنی و ترویج برابری و عدالت است. لیبرالها به حفظ حقوق و آزادیهای فردی مانند آزادی بیان، مذهب و اجتماعات معتقدند. آنها از ایدهٔ یک قرارداد اجتماعی حمایت میکنند که در ازای رضایت شهرواندن برای اداره شدن از سوی حکومت، حقوق خاصی را به شهروندان اعطا میکند. لیبرالها از یک شبکهٔ تامین اجتماعی قوی و برنامههای دولتی برای رسیدگی به فقر، مراقبت های بهداشتی، آموزش و سایر نیازهای اجتماعی حمایت میکنند. آنها اغلب از مالیات تصاعدی برای تأمین مالی این طرحها حمایت میکنند. لیبرالها عموماً طرفدار مداخلهٔ محدود دولت در آزادیهای شخصی هستند، آنها معتقدند که دولت میتواند نقشی در تنظیم اقتصاد برای تضمین رقابت عادلانه، حمایت از مصرفکنندگان و جلوگیری از سوء استفاده توسط شرکتها ایفا کند. لیبرالها تمایل دارند از همکاری بینالمللی، نهادهای چندجانبه و دیپلماسی به عنوان ابزاری برای رسیدگی به مسائل و درگیری های جهانی حمایت کنند.
لیبرتارینیسم:
لیبرتارینیسم یک ایدئولوژی سیاسی است که آزادی فردی و استقلال شخصی را به عنوان ارزشهای اصلی خود قرار میدهد. آزادیخواهان از حداقل مداخلهٔ دولت در مسائل شخصی و اقتصادی دفاع میکنند. لیبرتارینها آزادی فردی، از جمله آزادی در انتخاب شخصی و تصمیمات اقتصادی بدون دخالت دولت، را تقریباً بیش از هر چیز دیگریدر اولویت قرار میدهند. این گروه معتقد به کاهش شدید نقش دولت هستند و هدف آنها محدود کردن کارکردهای دولت به حمایت از حقوق فردی، اجرای قراردادها و حفظ یک نظام حقوقی است. لیبرتارینها به شدت از نظام اقتصادی بازار آزاد حمایت میکنند؛ جایی که نیروهای عرضه و تقاضا با حداقل مقررات، اقتصاد را اداره میکنند. آنها استدلال میکنند که این رویکرد کارایی، نوآوری و رفاه را به حداکثر میرساند. لیبرتارینها به مالیات حداقلی اعتقاد دارند. آنها اغلب به «اصل عدم پرخاشجویی » پایبند هستند، به این معنی که استفاده از زور یا اجبار را برای دستیابی به اهداف اجتماعی یا سیاسی، به جز در دفاع از خود را رد میکنند. برخی از لیبرتارینها از یک سیاست خارجی غیرمداخلهگرایانه دفاع میکنند و کمترین دخالت را در امور بینالمللی و درگیریهای نظامی ترجیح میدهند.
تفاوتهای کلیدی:
۱. دخالت دولت: مهمترین تفاوت بین لیبرالیسم و لیبرتارینیسم در دیدگاه آنها در مورد نقش دولت نهفته است؛ لیبرالها نسبت به لیبرتارینها عموماً نقش گستردهتری برای دولت در پرداختن به مسائل اجتماعی و ارتقای رفاه اجتماعی در نظر میگیرند، در حالی که لیبرتارینها از یک دولت حداقلی دفاع میکنند که صرفاً بر حمایت از حقوق فردی متمرکز باشد.
۲. سیاست اقتصادی: در حالی که هر دو ایدئولوژی برای آزادی فردی ارزش قائل هستند، لیبرالها بیشتر از لیبرتارینها از مداخلهٔ دولت در اقتصاد برای رسیدگی به شکستهای بازار و ترویج عدالت اجتماعی حمایت میکنند. از سوی دیگر، لیبرتارینها بر بازار آزاد به عنوان مؤثرترین نظام اقتصادی تأکید میکنند. شایان ذکر است که بسیاری از لیبرتارینها اساساً به شکست بازار باور ندارند.
۳. شبکهٔ تامین اجتماعی: لیبرالها تمایل بیشتری به حمایت از برنامههای تامین اجتماعی جامع برای کمک به افراد محروم دارند، در حالی که لیبرتارینها اغلب بر مسئولیت شخصی و خیریهٔ داوطلبانه بهجای برنامههای رفاهی دولت تأکید میکنند.
۴. مشارکت بینالمللی: لیبرالها عموماً بیشتر از لیبرتارینها از همکاری بینالمللی و دخالت در امور جهانی حمایت میکنند، در حالی که برخی از لیبرتارینها سیاست خارجی انزواگرایانهتری را ترجیح میدهند. البته لیبرتارینها به هیچوجه به دنبال محدود کردن تجارت خارجی نیستند.
در خاتمه، لیبرالیسم و لیبرتارینیسم رویکردهای متمایزی را برای حکمرانی و سیاست اقتصادی ارائه میکنند که هر کدام بر جنبههای مختلف مختلف آزادی فردی و مداخله دولت تأکید دارند.
لیبرالیسم و لیبرتارینیسم در پهنه تاریخ
بیایید به چند نمونه تاریخی نگاه کنیم که در آنها لیبرالیسم و لیبرتارینیسم نقش مهمی ایفا کردهاند:
نمونههای تاریخی لیبرالیسم:
۱. انقلاب آمریکا (۱۷۷۵-۱۷۸۳): انقلاب آمریکا تحت تأثیر افکار لیبرال و اعتقاد به حقوق و آزادیهای فردی بود. اعلامیهٔ استقلال که توسط توماس جفرسون در سال ۱۷۷۶ تهیه شد، یک سند لیبرال اساسی است که “زندگی، آزادی و جستوجوی خوشبختی” را به عنوان حقوقی غیرقابل انکار اعلام میکند.
۲. انقلاب فرانسه (۱۷۸۹-۱۷۹۹): انقلاب فرانسه یکی دیگر از رویدادهای مهم تاریخی بود که بر اساس اصول لیبرال هدایت میشد. این گروه در پی سرنگونی سلطنت مطلقه و امتیازات فئودالی بودند و از آزادی، برابری و برادری دفاع میکردند.
۳. الغاءگرایی: جنبش الغا در قرن ۱۸ و ۱۹، به ویژه در ایالات متحده و بریتانیا، توسط آرمانهای لیبرال هدایت میشد و به دنبال لغو بردهداری و گسترش حقوق و آزادیهای فردی به همه انسانها بود.
۴. جنبش حق رأی زنان: مبارزه برای حق رأی و حقوق برابر زنان در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ مبتنی بر ایدههای لیبرال برابری و آزادی فردی بود. فعالان زن خواستار حق رای و مشارکت در روند سیاسی شدند.
۵. جنبش حقوق مدنی: جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده طی دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ عمیقاً ریشه در اصول لیبرال داشت. فعالان تحت رهبری چهرههایی مانند مارتین لوتر کینگ جونیور برای حقوق برابر، پایان دادن به جدایی نژادی و ریشهکنکردن تبعیض بر اساس نژاد مبارزه کردند.
نمونه های تاریخی لیبرتارینیسم:
۱. مکتب اقتصاد اتریش: مکتب اتریشی توسط اقتصاددانانی مانند کارل منگر تأسیس شد و از متفکران بزرگ آن میتوان به لودویگ فون میزس و فردریش فون هایک اشاره کرد که ایدههای آزادیخواهانه را در اقتصاد ترویج کردند. آنها از نظام بازار آزاد حمایت میکردند و از مداخله دولت در امور اقتصادی انتقاد میکردند.
۲. ران پل: ران پل، سیاستمدار ایالات متحده و نامزد سابق ریاست جمهوری در سالهای ۱۹۸۸ و ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲، به دلیل دیدگاههای لیبرتارین خود در مورد دولت محدود، بازارهای آزاد و سیاست خارجی غیرمداخلهگرایانه محبوبیت پیدا کرد.
۳. ارزهای دیجیتال و فناوری بلاکچین: برخی از لیبرتارینها به دلیل ماهیت غیرمتمرکز و پتانسیل آن برای دور زدن کنترل سنتی دولت بر سیستمهای پولی، پذیرندگان و مدافعان اولیهٔ ارزهای دیجیتال مانند بیتکوین و فناوری بلاکچین بودهاند.
توجه به این نکته مهم است که در حالی که وقایع و شخصیتهای تاریخی با ایدئولوژیهای خاصی همسو هستند، خود ایدئولوژیها میتوانند در طول زمان تکامل یابند و به طور متفاوتی تفسیر شوند. همچنین، ایدئولوژیهای شخصیتها یا جنبشهای تاریخی ممکن است کاملاً با اصول جامع لیبرالیسم یا لیبرتارینیسم آنطور که امروزه آنها را میفهمیم، مطابقت نداشته باشند. با وجود این، این نمونههای تاریخی میتوانند بینشهای ارزشمندی در مورد رشد و تأثیر این فلسفههای سیاسی در طول تاریخ ارائه دهند.
متفکران
لیبرالیسم و لیبرتارینیسم هر دو توسط متفکران با نفوذی شکل گرفتهاند که سهم قابل توجهی در توسعه و گسترش این ایدئولوژیها داشتهاند. در اینجا برخی از متفکران کلیدی مرتبط با هر یک آورده شده است:
متفکران کلیدی لیبرالیسم:
۱. جان لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴): جان لاک که اغلب به عنوان «پدر لیبرالیسم» شناخته میشود، فیلسوف انگلیسی بود که ایدههایش عمیقاً بر توسعهٔ تفکر لیبرال تأثیر گذاشت. لاک در اثر خود «دو رساله دربارهٔ حکومت» استدلال کرد که افراد حقوق طبیعی برای زندگی، آزادی و مالکیت دارند و دولتها مشروعیت خود را از رضایت حکومتشوندگان میگیرند.
۲. آدام اسمیت (۱۷۲۳-۱۷۹۰): اقتصاددان و فیلسوف اسکاتلندی، آدام اسمیت را پدر علم اقتصاد میدانند. اسمیت در اثر اصلی خود “ثروت ملل” از سرمایهداری بازار آزاد دفاع میکرد و استدلال میکرد که افرادی که منافع شخصی خود را در بازار آزاد دنبال میکنند، بهترین نتایج را برای کل جامعه میسر میکنند.
۳. جان استوارت میل (۱۸۰۶-۱۸۷۳): فیلسوف و اقتصاددان انگلیسی، جان استوارت میل لیبرالیسم کلاسیک را گسترش داد و از آزادی فردی و آزادی اندیشه دفاع کرد. میل در اثر تأثیرگذار خود «دربارهٔ آزادی» بر اهمیت حفاظت از بیان و عقاید فردی حتی زمانی که با اکثریت متفاوت است، تاکید کرد.
۴. توماس پین (۱۷۳۷-۱۸۰۹): توماس پین، یک فعال سیاسی و نویسنده با نفوذ و یکی از چهره های کلیدی در انقلاب آمریکا و فرانسه بود. جزوهٔ «عقل سلیم» او نقش مهمی در جلب حمایت از استقلال آمریکا، دفاع از جمهوریخواهی و حقوق فردی ایفا کرد.
۵. مری ولستون کرافت (۱۷۵۹-۱۷۹۷): نویسندهٔ انگلیسی و مدافع حقوق زنان، مری ولستونکرافت در اثر اصلی خود «تأیید حقوق زنان» به برابری جنسیتی و آموزش زنان پرداخت. ایدههای او زمینه را برای جنبش های فمینیستی فراهم کرد و به بحث های لیبرال در مورد برابری کمک کرد.
متفکران کلیدی لیبرتارینیسم:
۱. موری روثبارد (۱۹۲۶-۱۹۹۵): موری روثبارد، اقتصاددان و نظریه پرداز سیاسی، یکی از چهرههای برجستهٔ جنبش لیبرتارینیسم مدرن بود. او آثار لودویگ فون میزس را در میان آمریکاییان گسترش داد و از نسخه رادیکال لیبرتارینیسم دفاع کرد که تمام اشکال مداخله دولت را رد میکرد.
۲. فردریش فون هایک (۱۸۹۹-۱۹۹۲): فردریش هایک، اقتصاددان اتریشی و برنده جایزهٔ نوبل، از مدافعان برجستهٔ لیبرالیسم کلاسیک و بازار آزاد بود. کتاب «راه بردگی» او نسبت به خطرات برنامهریزی مرکزی و تمامیتخواهی هشدار داد.
۳. آین رند (۱۹۰۵-۱۹۸۲): رماننویس و فیلسوف روسی-آمریکایی، آین رند یک سیستم فلسفی به نام عینیتگرایی را توسعه داد که به شدت بر تفکر آزادیخواهانهٔ مدرن تأثیر گذاشت. رمانهای او، مانند «اطلس شانه انداخت» و «سر چشمه»، فردگرایی و منفعت شخصی منطقی را تجلیل میکرد.
۴. رابرت نوزیک (۱۹۳۸-۲۰۰۲): رابرت نوزیک، فیلسوف آمریکایی، بیشتر به خاطر کتاب «آنارشی، دولت و آرمانشهر»، که در آن از یک دولت حداقلی دفاع میکند و ایدهٔ توزیع مجدد گسترده ثروت توسط دولت را نقد میکند، شناخته میشود.
۵. میلتون فریدمن (۱۹۱۲-۲۰۰۶): میلتون فریدمن، اقتصاددان و برندهٔ جایزهٔ نوبل، از مدافعان برجسته بازار آزاد و مداخله محدود دولت بود. وی بر اهمیت انتخاب فردی و سازوکارهای بازار در حل مشکلات اقتصادی تاکید کرد.
این متفکران کلیدی به طور قابل توجهی به پایه های فکری لیبرالیسم و آزادی گرایی کمک کردهاند و ایدههای آنها تا به امروز بر گفتمان سیاسی و اقتصادی تأثیر میگذارد.
امیدواریم با این معرفی کوتاه در شناختن این دو تفکر و متفکران آنها به شما کمک کرده باشیم. درک تفاوتهای آنها می تواند بینشهای ارزشمندی را در مورد طیف وسیعتری از اندیشهٔ سیاسی ارائه دهد.
این مطالب توسط تیم دانشجویی پادکست سکه تهیه شده است و خالی از اشکال نیست. میتوانید در صورت تمایل در بهبود آنها کمک کنید.
2 پاسخ
بسیار عالی بود و منسجم و قابل فهم ! اما زمان مطالعه بیش از شش دقیقه طول میکشد و صرفا روخوانی متن آنهم به طور سریع شش دقیقه زمان می برد!
با تشکر
سلام و احترام
متشکریم از نکتهای که فرمودید.
زمان درج شده صرفا مدت زمان خوانش یک متن استاندارد را تخمین زده است. اما سعی میکنیم با دقت بیشتری تخمین زمانی را انجام دهیم.