به قلم: صادق الحسینی
انتخابات مجلس در ایران بصورت محلی برگزار میشود در حالیکه تنها یک مجلس داریم: مجلسی که بدون محدودیت در همه امور مملکت هم قانونگذاری میکند، هم به دولت رای اعتماد میدهد و هم دولت را استیضاح میکند.
مشکل انتخابات محلی چیست؟ مشکلش این است که انتخابات کوچک میشود. انتخابات کوچک سه عارضه کلیدی دارد: اولا امکان شکل گیری احزاب را از بین میبرد، ثانیا امکان رصد تامین مالی انتخابات را کاهش میدهد و ثالثا امکان انتخاب شدن افراد بزرگتر و قد بلندتر را کم میکند.
پس مشکل شکل نگرفتن احزاب در ایران کوچک بودن انتخابات است و نه فرهنگ و اخلاق ایرانی! در انتخاباتهای کوچک شرکت کردن در ختم اثرش از عضو فلان و بهمان حزب بودن بیشتر است. لذا حزب شکل نمیگیرد و وقتی حزب شکل نگرفت هیچکدام از مزایای انتخاباتهای حزبی هم وجود ندارد.
مهمترین مزیت احزاب امکان شفافیت در تامین مالی انتخابات است. در انتخابات محلی و با کاندیدای بسیار عملا امکان رصد تامین مالی انتخابات از بین میرود. درنتیجه اصحاب ثروت در فضای مهآلود تامین مالی کرده و نمایندگانی به مجلس میروند که بدهکار افراد بینام و نشانند.
رقابت بین ثروتهای ناشناخته پشت پرده عملا انتخابات را گران کرده و امکان حضور افراد مستقل که غالبا افراد قدبلندتری هستند و زیربار اینگونه جریانها نمیروند را بشدت کاهش میدهد. هر روز افراد کوچکتر و ضعیفتری راهی مجلس کشور شده و این جریان همه سیکلهای بد بالا را تشدید میکند.
در کل، این فرایند باعث میشود تا فرد منتخب از روز اول بفکر جبران طلب طلبکارانش باشد که سبب شکلگیری چرخه فساد میشود.البته این فساد طبیعتا در مجلس نمانده و به کل دستگاه اجرایی کشور سرایت میکند فسادی که امروز غالب مدیران میانی دستگاهها که منصوب نمایندگانند نه وزرا درگیرش شدهاند.
در پادکست سکه توضیح دادهام که نتیجه این شرایط رد صلاحیت یک سوم مجلس و رای نیاوردن ۷۰ الی ۸۰٪ نمایندگان سابق است. راه رهایی از این وضعیت رد یا تایید صلاحیت گسترده نیست. این شرایط نظام سیاسی کشور را مستهلک میکند. راهش دومجلسی شدن یا برگزاری انتخابات استانی در نظام تک مجلسی است.
2 پاسخ
با سلام و عرض ادب و سپاس از همه کسانی که با فراهم کردن شرایطی اینچنین راه رشد فرهنگی را باز میکنید.
جمله ای از متن:
«… مشکل شکل نگرفتن احزاب در ایران کوچک بودن انتخابات است و نه فرهنگ و اخلاق ایرانی!…»
آیا این یک نوع نگرش پدرسالاری به جامعه نیست؟
درسته که پدر خوب میتونه بچه اش رو با تلاش و صداقت و فداکاری به درس خوندن و پزشک شدن هدایت کنه ولی اگر استعداد اصلی اون فرزند موسیقی بود چی؟
اگه حتی عمیق تر نگاه کنم این پرسش برای بنده مطرح ه که آیا فرهنگ الآن ما:
بچههای در حال رشد زیر نظارت پدره
که دیگه شاید مجلس و جمهوری هم نیاز نباشه همون پادشاهی مشروط کافی ه
یا
نوجوانان رشد کرده و دارای مهارت حفظ بقای پایدار هستیم که میخوایم مستقل و بدون تکیه بر دخالتهای پدر به دنبال رفع نیاز هامون باشیم. که نیاز به دموکراسی و مجلس و انتخابات برای تحقق قانون داریم نه بابایی که بهمون بکن نکن، کنه!
تاریخ چی میگه؟ فرهنگ ملموس و روابط خانوادگی ما چی میگه؟ ما کدوم هستیم؟
سلام و عرض ادب
زنده باشید، باعث افتخار ما هست که بتونیم کمی به گسترش فضای گفتگو در کشور کمک کنیم.
نقد و نظرات شما را در تیم سکه مطرح و سعی میکنیم به دست میهمان برنامه برسونیم.