شما الان این‌جا هستید:

تکنوکراسی، واقع گرایی و غربگرایی

نقد دکتر مجید شاکری بر دکتر فرهاد نیلی:

در قسمت آخر فصل اول پادکست سکه، دکتر ناجی از دکتر فرهاد نیلی می پرسد:” چرا در ایران بین تکنوکراسی و غربگرایی نزدیکی وجود دارد؟” و دکتر نیلی پاسخ می دهد:” به هر حال مهارت و تجربه در علوم مشخصی در غرب انباشت شده است، ما نیازمند مطالعه این تجربه انباشت شده هستیم” من با این جمله کاملا همداستانم اما می کوشم در این متن وجوهی دیگری از این گزاره را بسط دهم.

یک پیش فرض واضح در تکنوکراسی، واقع گرایی است. فرض بر این است که راه حل ارائه شده توسط فن سالار در بستری از واقعیت ایجاد شده است یا اگر تصور می کند بستر موجود امکان ارائه راه حل نمی دهد، ایده ای واقع گرایانه برای تغییر بستر درون راه حل ارائه شده وجود دارد. بطور طبیعی انتظار می رود با تغییر بستر موجود، راه حل هم تغییر کند.

برای سالها غرب گرایی بخش مهمی از یک راه حل واقع بینانه در ایران بوده است. نه تنها در لایه دانش( چنانکه دکتر نیلی اشاره کرده اند) بلکه در لایه ابزار های مورد استفاده. تهدید جغرافیایی نزدیک بلوک شرق، برتری تکنولوژیک غرب، وابستگی متقابلی که بین ایران و غرب در حوزه انرژی قابل تعریف بوده، از دلایل بارزی است که باعث شده قبل و بعد از انقلاب در دوره های حکمرانی نسبی تکنوکراتها همکاری با غرب به عنوان بخشی از “حل مسئله” به عنوان کارویژه اصلی فن سالار در نظر گرفته شود. از این زاویه سالهای 41 تا 48 و 68 تا 84 شباهتهای مهمی دارند. تکنوکراتهای دوره سازندگی و اصلاحات که مدیران میانی و ارشد صنایع این دوره بوده اند و یا سیاستهای پولی و مالی کمابیش( دستکم با محدودیت های اعمال شده توسط بخش ایدئولوژیک نظام) در اختیار آنها بوده است این حقیقت را آشکار یا نهان بارها گفته اند و “می گویند”. و مسئله اصلی این نوشتار همین “می گویند” است.

حقیقت آن است که بدلایل متعدد بستر قبلی تغییرات مهمی کرده است.

غرب بعنوان یک کل از نیاز به انرژی ایران( دستکم در کوتاه مدت) فاصله جدی دارد و بدون پرداخت هزینه جدی توانسته و می تواند خود را از نفت ایران مستقل بدارد و بخش قدرتمندی از آن اساسا حذف ایران از بازار نفت را( فارغ از رویکرد ایدئولوژیک ایران) بعنوان بخشی از منافع ملی خود تعریف کرده است.

پیشرفتهای فن آورانه وسیع در آسیای شرقی خارج از بلوک غرب( بخصوص چین و کمتر از آن هند و روسیه) باعث شده انحصار ابزار تکنولوژیک تا حد قابل توجهی در حوزه هایی که ایران نیاز جدی به آن دارد از غرب خارج شود. اعم از لایه ابزارهای فیزیکی( حمل و نقل زمینی، صنایع پتروشیمی و پالایشگاه و به زودی هواپیما) و لایه های غیر فیزیکی( حقوق قراردادها، روشهای تسویه و پرداخت و انتقال اعتبار، ارز جهان روا شونده)

طولانی شدن سالهای تحریم باعث شده تلاش برای راه حلهای جایگزین تا حد زیادی سهم مستقیم و غیر مستقیم غرب از فرآیند توسعه در ایران را کاهش دهد. اکنون جدی ترین تنیدگی اقتصاد ایران با غرب در حوزه واردات کمودیتی و دارو است نه فناوری. و حتی همین وابستگی هم بیشتر بدلیل شرایط تسویه و پرداخت است تا دلایل فیزیکی.

به بیان دیگر اکنون چارچوب تولید راه حل عمیقا تغییر کرده است. با این وجود مکررا لایه های باقیمانده تکنوکراسی در ایران در شعار یا عمل غربگرایی را با همه لوازم آن را بخش مهمی از فرآیند توسعه می دانند و از آن به عنوان “ارتباط با جهان” یاد میکنند. بدون ان که این چارچوب دستکم در لایه ابزار شدنی یا معقول باشد. پاسخ آن ها به در دسترس نبودن ارتباط با آمریکا ( و اروپا) و لزوم ایجاد راه حلهایی مبتنی بر ابزارهای متفاوت عموما آن است که باید بیشتر اصرار کرد شاید راه رابطه با آمریکا باز شود و ” چگونه کشوری می تواند بدون رابطه با جهان( غرب) توسعه یابد؟” .علت اصلی این اصرار غیر واقع بینانه به تصور من آن است که اکنون تجربه پیشین به مثابه یک ایدئولوژی برای این نسل از مدیران عمل می کند و به بیان دقیقتر عملا از حوزه واقع گرایی مورد انتظار از تکنوکرات خارج شده اند. جامعه اما بدلیل سابقه ذهنی هنوز انها را تکنوکرات می بیند.

این نسل پیشین تکنوکراتها(که گاه کاملا بوروکرات شده اند اما هنوز تکنوکرات خوانده می شوند) هر گفتمان رقیبی را ایدئولوژیک می پندارد. چرا که گفتمان رقیب خودش در دهه های قبلی ایدئولوژیک بوده است. برای آنها تصور این که نسل جدیدی از تکنوکراتها در حال بروز است که بدون هیچ نوع جهت گیری ایدئولوژیک و صرفا بدلیل واقع گرایی دیکته شده از فن سالاری، غرب گرایی را بخشی از هسته سخت راه حل قرار نمی دهند قابل درک نیست.

آنها درک نمی کنند ممکن است کسانی در لایه دانش عمیقا در پی مرور هر تجربه بیرونی که کار می کند باشند اما در لایه ابزار، غرب گرا نباشند و این غرب گرا نبودن ربطی به ایدئولوژیک بودن نداشته باشد.

بدیل غرب گرایی در ایران، شرق گرایی نیست، واقع گرایی است. واقع گرایی بدیلی است که مسائل گره خورده و درهم، به آینده جامعه ایران تحمیل خواهد کرد.

لينك اپيزود پانزده سکه:
https://sekkepodcast.ir/ep15

به اشتراک بگذارید

تلگرام
واتس‌اپ
توییتر
فیسبوک
لینکدین

2 پاسخ

  1. با سلام و عرض ادب و سپاس از زحمات شما

    آیا بخشی از علت
    عدم پویایی در تفکر کسانی که مسئولیت دارند، عدم پویایی نظام آموزشی بطور کلی نیست؟
    بنظرم بجز دانشگاه های معدودی که آنها هم بصورت خارج از برنامه رسمی، خودشون رو تطبیق دادن، درحالی‌که علم کافی وجود داره، برنامه تطبیق علم، متناسب با نیاز روز جامعه وجود نداره یا ضعیف ه.
    عملاً فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی پس از ورود به بازار باید همون مقدار زمان بذاره تا متوجه بشه چیزی که خونده کجا بدرد میخوره و ریزه کارهاش رو با «بیگاری» – کارآموزی-پیدا کنه.
    آیا
    تلف شدن این همه زمان و انرژی بخصوص در مشاغلی که تئوری هاش هنوز کامل بین عموم جا نیافتاده فرد رو انعطاف ناپذیر نمیکنه.

    سپاس فراوان از حرکت آموزشی با ارزش شما.

    1. درود و عرض ادب و پوزش بابت تاخیر در پاسخ.
      متشکریم از لطف شما. ❤️
      درست می‌فرمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *