به قلم: سید مسیح میرجعفری
در پاسخ این سوال که چرا کار مهم است باید گفت که اکثر خانوارها بخش اصلی دارایی خود را از درآمد یا دستمزد به دست میآورند. در نتیجه بازار کار خوب میتواند بر رفاه، عدالت اجتماعی، از بین بردن فقر و حتی اهدافی مانند فرزندآوری موثر باشد.
اقتصاد بازار کار سعی میکند با ابزارهای اقتصاد کلان، خرد و سنجی به مسائل این حوزه پاسخ دهد. نگاه اقتصاد خرد در یک بازار مشخص به بررسی تاثیر سیاستها بر تصمیمگیریها میپردازد. اقتصاد کلان بازارها را متصل میبیند و به بازار کار، محصول و پول با هم نگاه میکند. در نگاه اقتصاد کلانی به بازار کار متغییرهایی مانند سطح دستمزدها، خالص اشتغال، فضای مساعد اشتغالزایی مورد بررسی قرار میگیرد.
رضایت از کار باعث رضایت افراد از زندگی میشود.
محسن رنانی در اپیزود ۶۱ پادکست سکه در این مورد گفته بود:
شغل از آزادی، آموزش، عدالت، از هر چیزی حتی از بهداشت و سلامت مهمتر است. شغل که باشد خیلی از اینها در پی آن میآیند. شغل هویت آفرین است.
سیاستهای بازار کار به طول کلی به دو دسته تقسیم میشوند: دسته اول سیاستهای طرف عرضه نیروی کار که با عنوان سیاستهای فعال بازار کار گفته میشود و دسته دوم سیاستهای طرف تقاضای نیروی کار است.
سیاستهای فعال بازار کار در دو حوزۀ همراستا کردن تواناییها و انگیزههای نیروی کار با تقاضای بازار و حقوق است. مهمترین شیوه همراستا کردن تواناییها با تقاضا آموزشهای فنی حرفهای است. این سیاست چهار ویژگی دارد: ۱- بررسیها نشان میدهند که این سیاستها آثار مثبت و معناداری دارند. ۲- در صورت رشد اقتصادی موثر واقع میشوند. ۳- این سیاستها معطوف به سرمایه انسانی هستند. ۴- نیروی کار را با نیاز بنگاهها تطبیق میدهند.
رشد اقتصادی مهمترین عاملی است که میتواند بر طرف تقاضای نیروی کار اثر گذارد. از سیاستهایی مهمی که میتوانند عامل رشد اقتصادی شوند، میشود به این موارد اشاره کرد: ۱- کاهش مالیات بر تولید، تا تولید برای فعالین اقتصادی جذابتر شوند و بیشتر به سمت بروند. ۲- عدم مداخله دولت در بازار، تعیین قیمت برای کالاها از عواملی است که باعث میشود تولیدکنندگان دست از تولید بکشند و در نتیجه تقاضا نیروی کار افزایش یابند.
نرخ بهره از متغیرهای مهم اقتصادی است. هنگامی که نرخ بهره پایین است، بنگاههای اقتصادی تمایل خواهند داشت تا با دریافت وام و تسهیلات کالاهای سرمایهای خریداری کنند و در نتیجه پایین نگه داشتن نرخ بهره باعث کاهش تقاضا برای نیروی کار خواهد شد.
در اقتصاد به طور کلی صنایع را به سرمایهبر (صنایعی که سرمایه برای تولید در آنها بیشتر مورد نیاز است) و کاربر (صنایعی که نیروی کار برای تولید در آنها بیشتر مورد نیاز است) تقسیم میکنند. به طور کلی میتوان گفت سرمایهگذاری روی صنایع سرمایهبر اثر زیادی بر خالص اشتغال نخواهد داشت.
سیاستهای کوتاه مدتتر در بازار کار در راستای جذابتر کردن این بازار خواهند بود. تامین اجتماعی، جورسازی و انعطافپذیر کردن قوانین از این سیاستها هستند.
دادهها تصاویری نسبتاً دقیق از وضعیت بازار کار ایران ارائه میدهند در ادامه کمی به سراغ این اعداد و ارقام خواهیم رفت اما قبل از اینکه نتایج گرفته شده از این آمار را بازگو کنیم باید معنی چند اصطلاح را مرور کنیم: اشتغال، تعریف اشتغال از سوی سازمان بینالمللی کار که نهادی زیر نظر سازمان ملل است، به این شرح است: اگر کسی در یک هفته حداقل یک ساعت را صرف تولید کالا یا خدماتی کند که در بازار مبادله میشود، شاغل محسوب میشود. موضوع بعدی مسئله سن اشتغال است بر اساس تعریف همین سازمان، سن اشتغال از ۱۵ تا ۶۵ سال است. از تقسیم تعداد شاغلین به تعداد افراد در سن اشتغال عددی به دست میآید که به آن نرخ اشتغال گفته میشود. نرخ مشارکت در بازار کار از تقسیم تعداد کسانی که شغلی دارند یا به دنبال شغل میگردند بر جمعیت در سن اشتغال به دست میآید. نرخ بیکاری از تقسیم تعداد کسانی که در بازار کار مشارکت میکنند ولی شغلی ندارند به تعداد مشارکتکنندگان به دست میآید. دکتر جوشقانی در این گفتوگو تاکید کرد که اصطلاح “نرخ بیکاری” که توسط بسیاری از مسئولین ایرانی مدام تکرار میشود به تنهایی معنایی ندارد.
به طور کلی از سال ۸۴ تا ۹۸ تعداد افراد در سن اشتغال در ایران افزایش یافته، تعداد افراد فعال و شاغلین نیز با نسبت کمتری افزایش یافته است و تعداد بیکاران تقریباً همان مقدار مانده است. نرخ مشارکت کاهش داشته و نرخ اشتغال و بیکاری تقریباً ثابت مانده است.
اگر بخواهیم وضعیت بازار کار بر اساس جنسیت بسنجیم باید چنین بیان کنیم: تعداد زنان و مردان ایرانی در این سالها با رشد همراه بوده و در سال ۹۸ هر دو تقریباً در حدود ۲۸ میلیون هستند اما تعداد زنان مشارکتکننده در بازار کار به وضوح کمتر از مردان است؛ ۵ میلیون در برابر ۲۲ میلیون. نرخ مشارکت زنان در بازار کار کمتر از ۲۰ درصد و نرخ مشارکت مردان حدود ۷۵ درصد است.
زاویه دید دیگر برای نگاه کردن به وضعیت بازار کار بر اساس سن است. بین سالهای ۸۴ تا ۹۸ تعداد افراد میان سال در بازار کار افزایش قابل توجهی داشته و زیر ۲۰ به حدود ۳۰ میلیون رسیده است. جمعیت جوان در سن اشتغال در همین مدرت کاهش قابل ملاحظهای داشته و از ۱۷ به حدود ۱۰ میلیون رسیده است. نرخ مشارکت و نرخ اشتغال جوانان کاهشی بوده و نرخ بیکاری آنها افزایش یافته است.
جواد صالح اصفهانی دربارۀ اهمیت مسئله بیکاری در اپیزود ۴۵ گفته بود:
عقیده من بر این است مشکل اصلی اقتصاد در ایران، بودجه دولت و تورم نیست. مشکل اصلی بیکاری است، بیکاری جوانان.
تعداد افراد در سن اشتغال که مدرک دانشگاهی داشتند از سال ۸۴ که زیر ۴ میلیون بوده و در سال ۹۸ از ۱۰ میلیون هم تجاوز کرده است. اما متاسفانه در مقابل نرخ اشتغال کسانی که مدرک دانشگاهی دارند از بالای ۵۰ درصد به زیر ۵۰ درصد رسیده است. این موضوع نشاندهنده هدفگزاری غلط کشور در زمینه تحصیلات دانشگاهی است. با فرض اینکه تحصیلات دانشگاهی یک کالای عمومی است، دولت سعی کرده این کالا را برای بسیاری از ایرانیان فراهم کند اما نتیجه آن نامرتبط شدن آموزش دانشگاهی و نیازهای بازار کار شده است.
امیدواریم با نگاه گذرا به این مطالب اهمیت اقتصاد بازار کار را یادآوری کرده باشیم.