شما الان این‌جا هستید:

فرانک نایت، پیرمرد بزرگِ شیکاگو

به قلم: سید مسیح میرجعفری

در اپیزود یازدهم نیم‌سکه نام فرانک نایت را شنیدیم، اقتصاددان تاثیرگذاری که حلقه اطرافیانش مکتب شیکاگو رو به وجود آوردند. در این متن سعی داریم تا حدی با این اقتصاددان شهیر آشنا بشویم.

فرانک هاینمن نایت در ۷ نوامبر ۱۸۸۵ در مزرعه‌ای در ایالت آیووای ایالات متحده آمریکا متولد شد. در سال‌های اولیه عمر خودش در همین روستا ماند و زندگی روستایی و چالش‌های آن را چشید. نایت برای تحصیلات دانشگاهی نخست به دانشگاه تنسی رفت اما بعد از مدتی به کالج میلیگان رفت. در نهایت او مدرک لیسانس خود در رشته ریاضیات را از کالج کارسون-نیومن در تنسی دریافت کرد. برای ادامه تحصیلات در رشته فلسفه نایت به دانشگاه کرنل رفت. در آنجا بود که او که بسیار تحت‌ تاثیر اقتصاددانان مشهور آلین یانگ و آلوین جانسون قرار گرفت و تصمیم گرفت به اقتصاد تغییر رشته دهد. فرانک نایت پس از مدت کوتاهی به عنوان مدرس در کرنل و شیکاگو، در سال 1919 به هیئت علمی دانشگاه آیووا پیوست و در سال 1927 در دانشگاه شیکاگو به درجه استاد تمامی رسید و تا زمان مرگش در سال 1972 در آنجا باقی ماند.

نایت در کنار جیکوب واینر از دهه ۱۹۲۰ تا اواخر ۱۹۴۰ ریاست دپارتمان اقتصاد دانشگاه شیکاگو را به عهده داشتند و نقشی محوری در شخصیت بخشیدن به این دپارتمان ایفا کردند که شاید با دوران تصدی شومپیتر در هاروارد و رابینز در مدرسه اقتصاد لندن قابل مقایسه بود. حلقه اطرافیان نایت بودند که مکتب شیکاگو رو شکل دادند. به خاطر تمام این تاثیرات به او لقب پیرمرد بزرگ شیکاگو را دادند.

رساله معروف فرانک نایت، «ریسک، عدم قطعیت و سود»[1] (1921) یکی از عمیق‌ترین و بحث‌برانگیزترین آراء در علم اقتصاد حتی تا به امروز است. در آن، نایت تمایز معروف خود را بین “ریسک” و “عدم قطعیت” قائل شد: نایت ریسک را به عنوان موقعیت‌هایی تعریف کرد که در آن تمام نتایج ممکن و احتمالات آنها مشخص است. در چنین مواردی، افراد می‌توانند بر اساس ترجیحات خود و ارزش مورد انتظارِ هر نتیجه، تصمیمات منطقی بگیرند. در مقابل، او عدم قطعیت را به عنوان موقعیت‌هایی توصیف کرد که در آن احتمال نتایج مختلف ناشناخته هستند یا نمی‌توان آنها را  سنجید. در مواجهه با عدم قطعیت، افراد نمی‌توانند محاسبات احتمالات را دقیق انجام دهند و تصمیم گیری چالش برانگیزتر می‌شود. نایت استدلال کرد که کارآفرینی در حوزه عدم قطعیت به وجود می‌آید. به گفته وی، کارآفرینان افرادی هستند که برای دستیابی به سود، ریسک و عدم اطمینان را به جان می‌خرند. آنها با تصمیم‌گیری در شرایط عدم قطعیت نقش حیاتی در پیشبرد پیشرفت اقتصادی دارند. نایت یکی از اولین ارائه‌های قانون «نسبت‌های متغیر» را در نظریه تولید ارائه کرد.

اگرچه نظریه خاص نایت به معنای کلی یک نظریۀ نئوکلاسیک بود اما میراث استاد او در دانشگاه کرنل، هربرت جی. داونپورت و آنچه که در آن زمان «مکتب روان‌شناسی آمریکایی» نامیده می‌شد در اثر او مشهود بود. مکتب روانشناسی آمریکایی در تلاش بودند نظریه عالی مارجینالیستی جوونز، ویکستید و اتریشی‌ها را در مبانی نسبیت‌‌گرایی روش‌شناسی تورستین وبلن پایه‌گذاری کنند.

مانند داونپورت، نایت که به مقابله‌جویی مشهور بود از مکاتب دیگر انتقاد کرد و در عین حال برخی از عقاید آنها را نیز پذیرفت: به عنوان مثال، از والراسی‌ها او ایده سخت‌گیری نظری و نگاه کردن به اقتصاد را بر اساس بازارهای متعدد پذیرفت، اما تمایلات ریاضی آنها را تحقیر کرد. او از اتریشی‌ها نظریه هزینه جایگزین را پذیرفت، اما به نظریه سرمایه آنها حمله کرد. او از مارشالیان لحن ادبی آنها را پذیرفت، اما به عدم دقت آنها و نظریه “واقعی” هزینه آنها حمله کرد. از ریکاردین‌ها، او توجهی را که به تعامل بین ساختار اجتماعی و نظریه داشت، آموخت اما به اساس عینیت‌گرایی نظریه آنها حمله کرد. در مواجهه با مارکسیست‌ها، او بسیاری از ایده‌های آنها را در مورد نقد اخلاقی سرمایه‌داری و همچنین گرایش آن به تمرکز سرمایه پذیرفت، اما از نظریه ارزش کار متنفر بود. از سوی نهادگرایان، او نگرانی آنها را در مورد تأثیر اجتماعی بر رفتار و تکامل پذیرفت، اما با تکنیک‌ها و نتایج تجربی آنها مخالفت کرد (نایت می‌گفت:«تاریخ را باید حس کرد، نه طرح‌ریزی»).

نایت مشهور از نقدهای متعدد کتاب خود در مجله اقتصاد سیاسی شیکاگو به عنوان وسیله‌ای برای انتشار و پرورش افکار خود در مورد بسیاری از موضوعات استفاده کرد. در نتیجه، او درگیر مناظرات بسیاری با برجسته‌ترین اقتصاددانان عصر خود شد، از جمله بر سر نظریه سرمایه (در مقابل هایک، میزس و اتریشی‌ها، در سال‌های 1933، 1935، 1937)، نظریه رفاه (در مقابل پیگو، در سال 1924)، نظریه کینزی (1937) و روش شناسی پوزیتیویستی (در مقابل هاچیسون (1940)).

نایت مانند شومپیتر (که هم او را تحسین می‌کرد و هم از بسیاری جهات به او شباهت داشت)، از طرفداران پرشور لسه‌فر جهان‌وطنی بود – اما او این کار را بر اساس دلایل منحصر به فرد و «غیر نتیجه‌گرا» انجام داد. همانطور که در اثر معروفش “اخلاق رقابت” (1923) و در سایر آثار اخلاقی مشهود است، نایت نظام سرمایه‌داری را از نظر اخلاقی قابل دفاع نمی‌داند. او ادعا می کند که سرمایه داری آنچه مردم می خواهند را تولید نمی کند، بلکه خواسته‌ها را به سمت آنچه که تولید شده‌ است هدایت می‌کند. “آزادترین فرد… تا حد زیادی محصول محیط اقتصادی است که خواسته‌ها و نیازهای او را شکل داده است، به او هر آنچه را که قابل فروش است داده است. او دارای ظرفیت‌های تولیدی است و تا حد زیادی فرصت های او را کنترل می‌کند.” (نایت، ۱۹۲۳) علاوه بر این، او استدلال کرد که گرایشی در سیستم‌های بازار به سمت انحصار وجود دارد که به کار بردن «کارایی» بازارها برای آنها گمراه‌کننده است زیرا خروجی آن هیچ حس «مفید» بودنی برای جامعه ندارد، از این رو تز بهره‌وری نهایی پیامدهای اخلاقی نادرستی دارد. “درآمد به «عوامل» نمی‌رسد، بلکه به صاحبان آنها می‌رسد… و مالکیت ظرفیت تولیدی شخصی یا مادی مبتنی بر ترکیب پیچیده‌ای از ارث، شانس و تلاش است، احتمالاً به ترتیب اهمیت نسبی” (نایت، 1923).

حمله اخلاقی عجیب نایت به سیستم بازار و «اقتصاد عذرخواهانه»  (Apologetic Economics) از تمایل او به لسه‌فر به عنوان یک نتیجه‌گیری سیاستی نکاست. او استدلال کرد که اقتصاد یک چیز بسیار پیچیده و ناپایدار است. برنامه های مداخله دولت بسیار ساده است و پیچیدگی‌های اقتصاد بازار را در نظر نمی‌گیرد – بنابراین مداخله‌گرایی حتی خطرناک‌تر است. او استدلال کرد که لسه‌فر توصیه می‌شود، نه به این دلیل که «کار می‌کند» (زیرا از دیدگاه او آشکارا به خوبی کار نمی‌کند)، بلکه به این دلیل که آزادی فردی را به عنوان یک خیر مطلق می‌داند و جایگزین، ممکن است بسیار بدتر باشد. نایت، مانند اعضای مکتب شیکاگو، به قدرت بازارهای آزاد در تخصیص کارآمد منابع اعتقاد داشت. او استدلال می‌کرد که وقتی افراد آزادند تصمیمات اقتصادی خود را اتخاذ کنند، با هدایت منافع شخصی‌شان، نیروهای بازار به نتایج مطلوب منجر می‌شوند. این اقتصاددان بر اهمیت مکانیسم قیمت در هماهنگی فعالیت‌های اقتصادی تاکید کرد. به گفته وی، قیمت‌ها نقش مهمی در انتقال اطلاعات در مورد عرضه، تقاضا و کمبود دارند و افراد را قادر می‌سازد تا انتخاب‌های آگاهانه داشته باشند. از نظر او بازارهای رقابتی تضمین می‌کنند که قیمت‌ها بر اساس عرضه و تقاضا تعیین می‌شوند و کارایی و نوآوری را ارتقا می‌دهند. نایت از حمایت از آزادی فردی و حقوق مالکیت دفاع می‌کرد. او معتقد بود که یک چارچوب قانونی قوی برای اجرای قراردادها و حفاظت از مالکیت خصوصی ضروری است. با حفظ این حقوق، افراد برای سرمایه‌گذاری، نوآوری و انجام فعالیت‌های کارآفرینی انگیزه پیدا می‌کنند که باعث رشد و توسعه اقتصادی می‌شود. «پیرمرد بزرگ» منتقد نظام‌های اقتصادی سوسیالیستی و برنامه‌ریزی مرکزی بود. او استدلال کرد که کنترل متمرکز و مالکیت دولتی بر وسایل تولید منجر به ناکارآمدی و عدم انگیزه افراد برای ریسک کردن و شرکت در فعالیت‌های کارآفرینی می‌شود. او تصمیم گیری غیرمتمرکز بازار را مکانیزم موثرتر و سازگارتر برای تخصیص منابع می‌دانست. در حالی که نایت از مداخله محدود دولت حمایت می‌کرد، او متوجه شد که مواردی وجود دارد که ممکن است بازارها در دستیابی به نتایج کارآمد شکست بخورند. در موارد شکست بازار، مانند عوامل خارجی یا انحصارها، نایت معتقد بود که مداخله هدفمند دولت ممکن است برای اصلاح این انحرافات و تضمین نتایج اقتصادی بهتر، ضروری باشد. کار نایت همچنین به توسعه تئوری انتخاب عمومی (Public Choice) کمک کرد که بررسی می‌کند چگونه منافع شخصی و انگیزه‌های افراد تصمیمات خط مشی عمومی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. تئوری انتخاب عمومی تاکید می‌کند که سیاست‌گذاران از منافع شخصی مصون نیستند و فرآیند سیاسی می‌تواند به نتایج نامطلوب منجر شود، به ویژه زمانی که گروه‌های ذینفع خاص بر تصمیمات سیاستی تأثیر می‌گذارند.

قابل توجه است که موضع نایت کاملاً برعکس اقتصاددانان مکتب دوم شیکاگو در دهه 1960 است (یعنی فریدمن، استیگلر و دیگران). مکتب دوم شیکاگو تمایل داشت این خط پوزیتیویستی را استدلال کند که لسه‌فر به این دلیل مطلوب است که بهترین‌ها را تحویل ‌می‌دهد و نه به این دلیل که به خودی خود بهترین است. در واقع، نایت در طول زندگی خود به صراحت بسیاری از مفروضاتی که مکتب دوم شیکاگو برایش مهم بود ابراز تاسف کرد و به آنها حمله کرد: به عنوان مثال: انکار اهمیت رقابت انحصاری، فرض حاکمیت مصرف کننده، ترجیحات پایدار، نتایج کارآمد بازارها، استدلال تجربی-شهودی، امپریالیسم بین رشته‌ای و غیره.

کمک‌های فرانک به تفکر اقتصادی، به ویژه تمایز او بین ریسک و عدم قطعیت، تأثیر پایداری بر حوزه اقتصاد داشته است. کار او همچنان توسط اقتصاددانان، مورد مطالعه و استناد قرار می‌گیرد و مفهوم “عدم قطعیت نایتی” همچنان در بحث‌های مدرن درباره تصمیم‌گیری در شرایط ابهام مرتبط است. همچنین دیدگاه‌های او در حوزه سیاست اقتصادی همچنان در شکل دادن به بحث‌ها در مورد نقش دولت در اقتصاد تأثیرگذار است. در حالی که او بر اهمیت بازارهای آزاد و مداخله محدود دولت تاکید کرد، همچنین نیاز به یک چارچوب قانونی و نظارتی طراحی شده را برای اطمینان از عملکرد صحیح بازارها و رسیدگی به موارد شکست بازار تشخیص داد.

امیدواریم با مطالعه این متن به شناخت بیشتری درباره این اقتصاددان تاثیرگذار و جریان‌ساز رسیده باشید.

این مطالب توسط تیم دانشجویی پادکست سکه تهیه شده است و خالی از اشکال نیست، می‌توانید در صورت تمایل در بهبود آن‌ها کمک کنید.


[1] Risk, Uncertainty, and Profit

به اشتراک بگذارید

تلگرام
واتس‌اپ
توییتر
فیسبوک
لینکدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *